اثری که هم اینک معرفی میکنیم، همانگونه که از نامش پیداست، «روابط سیاسی محمدرضا پهلوی و امریکا در دوره کارتر» را بررسی کرده است، با این همه و برای فهم بیشتر موضوع، به آن دوره محدود نشده و به مقاطع دیگر نیز نظر افکنده است. این پژوهش از سوی فریبا اسدی انجام شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی به انتشار آن اقدام کرده است. تارنمای ناشر در یادداشتی کوتاه، موضوع کتاب را به ترتیب پیآمده توصیف کرده است:
«بررسی مناسبات دو کشور در سالهای پس از کودتای امریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نشان میدهد روابط این دو کشور، نمونهای کامل از روابط دولت دستنشانده بوده است، به گونهای که شاه ایران، اغلب تصمیمات خود را با مشورت امریکاییها اتخاذ میکرد و امریکا نیز با حمایت کامل از رژیم شاه، ضمن برآوردن خواستههای وی، تمام تلاش خود را جهت حفظ رژیم پهلوی به کار میبرد. در این دوره امریکاییها در ایران به قدرت کامل دست یافتند، به طوری که طبق نظر امریکاییها، شاه به تأسیس دو حزب مردم و ملیون تن داد تا نشان دهد اصول نظام مشروطه در کشور در حال انجام است، اما این موضوع به خودی خود نتوانست رضایت آنها را جلب کند، به طوری که برخی نیروهای امریکایی، سفیر وقت ایران در واشنگتن یعنی دکتر علی امینی را به عنوان بهترین گزینه برای انجام اصلاحات سیاسی تلقی میکردند. در واقع حزب دموکرات امریکا، به امینی به عنوان فردی نگاه میکرد که میتوانست با اصلاحاتی چند، مانع رواج کمونیسم در ایران شود. دولت امریکا روی دو موضوع تکیه کرد: حمایت مکرر از امینی و تشکیل کانون مترقی که بعداً در دوره نخست وزیری حسنعلی منصور، به حزب ایران نوین تغییر نام داد. در این زمان کندی، رئیسجمهور امریکا شاه را برای انجام پارهای اصلاحات تحت فشار قرار داده بود. از این زمان به بعد روند تحولات، به گونهای شکل گرفت که امریکاییها برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران، توانستند موقعیتهای مهمی در کشور به دست آورند و سطح روابط دو کشور، آشکارا ارتقا پیدا کرد. روابط در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون گسترش بیشتری یافت، به گونهای که قراردادهای مهم نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بین دو کشور منعقد شد. به واقع دوره ریاست جمهوری نیکسون که روابط شخصی زیادی با شاه داشت، اوج روابط دو کشور ایران و امریکا محسوب میشود. در همین دوره، امریکا چشم خود را بر موضوع حقوق بشر در ایران بست. این موضوع، باعث شکلگیری فضای پلیسی و امنیتی در ایران شد و ساواک توانست تمامی نیروهای سیاسی مخالف رژیم را سرکوب کند. فضای اختناق، با تعطیلی فعالیتهای تمامی احزاب سیاسی طرفدار حکومت همراه بود و در اسفند ماه سال ۱۳۵۳، با تشکیل حزب واحد رستاخیز، حتی احزاب دولتی هم از فعالیت بازماندند. همچنین مطبوعات به شدت تحت فشار قرار گرفتند و اکثر مطبوعاتی که حتی مورد حمایت دربار بودند، تعطیل شدند. در دوره ریاست جمهوری جرالد فورد از حزب جمهوریخواه، این روابط کماکان ادامه یافت و امریکا، آشکارا و بدون قید و شرط از شاه و اقدامات او حمایت میکرد. جیمی کارتر، کاندیدای حزب دموکرات برای ریاست جمهوری نیز که موضوع حقوق بشر را به عنوان یکی از کلیدیترین شعارهای انتخاباتی خود انتخاب کرده و رژیم شاه را مورد انتقاد قرار داده بود، پس از استقرار در کاخ سفید، به صورت تمام قد از شاه حمایت کرد و با جزیره ثبات نامیدن ایران، در واقع سیاست رؤسای جمهور قبلی امریکا را در قبال ایران ادامه داد و دست شاه را برای سرکوبی مخالفان کاملاً باز گذاشت. او به این وسیله ابزاری بودن سیاست حقوق بشر امریکایی را در عمل نشان داد...».